پاییز.....
سلام ،صبح پاییزیتون بخیررررررررر.
.سلام دردونه ی مادر.خوبی عشق خردسالِ من ؟...
.منم خوبم،هنوز عاشقم!
عاشق فصل های آسمون ابری! .....
...عاشق فصل های با هوای دو نفره!.....
...پاییزو زمستونو خیلی زیاد دوست دارم،البته زمستونو بیشتر....
چقدر لذت داره دیدن هوای ابری و بارون نم نم و گاهی هم رگباری.....
.سیر نمی شم از دیدن برخورد قطره های بارون، توی چاله های پر آبِ کوچیک وسط خیابون ،....
.سیر نمیشم از دیدن تو، توی لباسهای زمستونیت،شالو، کلاهو،دست کش و......
.سیر نمیشم از دیدنِ، عابرای کوچولویِ مماغ قرمزِ یخ زده....
.سیر نمیشم از دیدن ِ، شیشه های بارون زده....
.
... فدات بشم که کارهامونو کپی برداری میکنی و یه وقتهایی پییس میکنی که انتظارشو نداریمو باعث خرسندی و ذوق بی اندازمون میشی.مثل این عکس!....من هروقت دستهام یخ میزنه.این شکلی دستهامو پشت کمرم حلقه میکنم و پشت به شومینه می ایستم..شما هم این کارو چند روز بعد از اولین باری که منو توی این پوزیشن دیدی انجام دادی........
.یه بسته گیره لباس رنگی خریدیم جهت پرورش خلاقیت! ...اولین بار اینو برات درست کردمو. گفتم گاوِ..گاو چی میگه،گفتی ما....اما یکمی برات عجیب بود این کجا و عکس گاوی که دیده بودی کجا.... دیگه مدام گیره ها دستت بودن و سعی میکردی همه چیز رو باهاشون برداری و کلا خیلی دوستشون داری.ویه کار جالبی که انجام دادی این بود که بوسیله گیره ها بیسکویت ها رو میبردی سمت دهنتو هاااااااااام......
.
.
.بازی مورد علاقت قبل از خواب! .....شبها قبل از خواب با سایه دستهام برات نمایش اجرا میکنم و گاهی اوقات از شما هم کمک میگیرم،خیلی این بازی رو دوست داری و قاه قاه میخندی.قربون خنده هات.《سایه دستِ سمت چپ مال منه،راستی مال شما》.....
.
.بازی، یا بهتر بگم خاله بازی با عروسکهای مامان.خخخخخ.فقط چهارتا از اینها به نیت شما خریداری شده بقیه ش مال دوران سرخوشی خودمه!
با این عروسکها بازی میکنیم.هم شکل حیواناتو یاد میگیری،هم روش مراقبت..هم بهشون میان وعده میدیم بلکه تشویق بشی به خوردن.اما بی فایده ست.
آقا میمونه میره سرکار، دستهاشو تکون میدم و بای بای میکنه وبعد تا دم در راه میبرمشو میذارمش پشت در، میگم رفته سر کار، وسط بازی اگه بهونه بگیری یا به چیزی زیاد حساس بشی و مدام یه حرفو تکرار کنی،برای عوض کردن جو حاکم، با دستم ضربه میزنم به یه جسم سفت و میگم آقا میمونه در میزنه، از سر کار اومده برو درو باز کن و بیارش پیشمون،خیلی خوب جواب میده این کار،《همیشه وقتی روی تکرار یک موضوع اصرار داری،وقتی یه مسئولیت کوچیک بهت بدمو بعد تشویقت کنم،خدا رو شکر بی خیال ادامه ماجرا میشی و فراموش میکنی.به همین راحتی بی دردسر.》
خار پشت و خرس کوچولو و خرسای خوابالو و خرگوش هم همش خوابن.نمیذاری بیدارشون کنم تا تکونشون میدم میگم بیدارشین و پتو رو از روشون میکشم،فوری میگی《 نه،یایا ،(نه،لالا)》و زود پتو رو میکشی روشون.سعی میکنم تا جایی که بشه یه عروسک گردان خوب باشم تا زنده بودن عروسکا واقعی به نظر بیاد《عاشق عکس آخری هستم.قربون اون خنده ی شیرینت》.....
.
.عاشق اینی که به من بگی 《بوف》و من خودمو پرت کنم اینورو اونور! یا اینکه بپرم، مثلا ترسیدم ازت!کلی میخندی، یه خنده های جانانه..اگه بگم خسته شدم،بس. فوری ناراحت میشی و بهم میفهمونی ادامه بدم.....
. تمام زمین خوردنهای عالم برای من،فدای لحظه ای خنده ات..
.جان مادر تو بخند...