امیر حسینامیر حسین، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 5 روز سن داره

امیر حسین کوچولو نفس ما

پنجمین سفر هوایی،نهمین سفر《15 ماهگی》شب یلدا

  سلام عشق مامان خوبی؟ الهی همیشه شاد و سلامت باشی،پسر قشنگم.فدات بشم که برخلاف تصورم که احتمال میدادم بازم توی هواپیما اذیتم کنی،خیلی آقا و ماه بودی و اصلا اذیتم نکردی، هم برای رفت و هم برگشت،برای رفت یه دختر مهربون کنارمون بود که کلی باهات بازی کرد و سرگرم شدی و برای برگشت پیشمون هیچکسی نبود و دوست داشتی توی راهرو قدم بزنی،اما نمیذاشتم زیاد ازم دور شی،مهماندارِمهربون هم هرچی صدات کرد که بری پیشش ،نرفتی..... .مامانم یه سفره احسان نذر داشت هدیه به حضرت رقیه،که 28 صفر بود،اما به خاطر اینکه دوست داشت ما هم توی مراسمشون باشیم زودتر نذرشو انجام داد،..... . شب یلدا هم چون یه روز بعد از نذر مامان بود و کلی هممون خسته بودیم قرار گذاشتیم ...
1 دی 1392

چهارمین سفر هوایی 《2》(هشتمین سفر،کیش )13 ماهگی

روز سوم : کشتی آکواریوم رفتیم که خیلی خوب و جالب بود 《 کشتی با کف شیشه ای 》که ماهیا و کف مرجانی خلیج فارسو دیدیم و انقدر آب زلال و شفاف بود که کف دریا راحت معلوم و خیلی زیبا بود .همیشه یه تیکه نون و بیسکویت بخاطر شما تو کیفم بود و وقتی کشتی آکواریوم وسط دریا ایستاد تیکه های نون رو میدادم دستت و مینداختی توی آب و انقدر قشنگ ماهیا سمت نون حمله و جمع میشدن که راحت دیده میشدن  و از دیدن اینهمه زیبایی و تمیزی توی دریا که واقعا باور کردنی نبود کلی کیف کردیم. بعد رفتیم کلوپ تفریحات آبی.بابا بلیط پاراسل و جت اسکی داشت و منم همش غصه میخوردم که به خاطرشما  هیچ تفریحی نمیتونستم انجام بدم .بابا جت اسکی سوار شد و بعد منتظر بودیم تا کشتی برای پا...
30 مهر 1392

چهارمین سفر هوایی 《1》(هشتمین سفر،کیش)13 ماهگی

سلام عشق مامان خوبی جیگرم؟فدات شم که مدام میای دنبالم و ماما ماما میگی دلم میخواد قورتت بدم هر کلمه ای هم که بگم فوری تکرار میکنی از شهریور مدام میگفتی 《أیییی》من فکر میکردم داری میگی دایی یا علی ولی بازم توجیح نمیشدم چون نه دایی میشنیدی نه علی! فدات بشم که بلاخره بعد از دوماه کشفت کردم،چه مامان خرسندی داری نه؟خیلی زحمت کشیدم بعد دوماه! میدونی منظورت چی بود؟قربونت بشم که منظورت 《دالی》بود که 《أییی》تلفظ ش میکردی.ماجرای کشف هم اینطور بود که موقع دالی بازی و حال و هوای این روزهای  طوطی شدنت تو هم باهام تکرار کردی أییی .البته مامان بهم حق بده که دیر رمز گشاییت کردم.چون شما عادت داری هر حرفی رو هر وقت دوست داشتی بزنی.مثلا وسط بازی کردنت میگفتی...
30 مهر 1392