خوابیدن
فدات بشم الهی امیرحسینم،می خوام در مورد خوابیدنت بگم که خیلی ناراحت میشم از اینکه خوابیدنت قانون خاصی نداره.!!! اوایل تو بغلم می خوابیدی و الان کنارم به سختی می خوابونمت و بعد می گذارمت توی تختت.اصلا عادت نداری که روی پا بخوابی وقتی می گذارمت روی پام فقط جیغ میزنی و گریه می کنی و از روی پام قل میخوری پایین و میشینی.کلا پروسه ی خوابیدنت خیلی جالبه،نمیتونی راحت بچرخی و به پهلو بخوابی،و برای اینکار میشینی بعد به سمت پهلوی دیگه می خوابی.دقیقا مثل آدمهای زخمی یه خورده چهار دستو پا میری و می افتی،چند ثانیه میخوابی و دوباره چهاردستو پا میری و یه طرف دیگه می افتی.انقدر این کارو انجام میدی تا خوابت ببره و اگه بخوام مداخله کنم گریه می کنی و دوباره به کارت ادامه میدی،خیلی ناراحت میشم اینطوری می خوابی،احساس می کنم اذیت میشی ولی نمیدونم باید چکار کنم.نگاه کن چه مدلی خوابیدی،نشسته بودی و سرتو گذاشتی رو بالش خوابیدی.فدات بشم الهی، کاش می تونستم یه کاری کنم که اذیت نشی.بقیه عکسها ادامه مطلب
عشقم،پسرم.یه عروسک داری که آهنگ میزنه و راه میره،توی اون عکسهای بالا وقتی ازت دور شد رفتی دنبالش ولی ول کن توپت نبودی و همونجوری چهار دستو پا رفتی،توپتو خیلی دوست داری،خاله مریمت برات خریده.فدات بشم که همچنان عاشق رنگ زردی.از بس آویزون میز تلویزیون میشدی وهرکاری می کردیم که ازش دور بشی فایده نداشت،مجبور شدم با پتو بپوشونمش که از لبه های تیزش در امان باشی.