امیر حسینامیر حسین، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 9 روز سن داره

امیر حسین کوچولو نفس ما

امتحان،شیطنت《16 ماهگی》

  سلام گل خوشبوی مامان،عزیز دلم این روزها امتحانات بابا شروع شده و من باید شما رو سرگرم کنم، تا بابا بتونه راحت درس بخونه،.البته چه سکوتی،چه سرگرم کردنی!!!! بیچاره بابا خوبه میتونه تمرکز کنه و درس بخونه با این اوضاع،البته گاهی اوقات هم کم میاره و قهر میکنه..... .......میاد پیشمون و میگه امیرحسین من اصلا درس نمیخونم........ ..و یکمی باهات بازی میکنه تا ساکت بشی و دوباره میره تو اتاق و درو میبنده که مثلا درس بخونه،بعدا عکس کارنامه بابا رو هم میگذارم تو وب،... ....البته مامانی فدات شه بذار خوب درس بخونه تا نمره هاش خوب بشه وگرنه نمیگذارم هااااا... ......از ما گفتن بود،دیگه خود دانی .....!!!! از شانس بد بابا از روزی که امتحاناتش شروع شد...
10 بهمن 1392

،دندون........کامیون!

سلام عشق مامان خوبی؟دندونات خوبن!؟ ........... .گاهی وقتها یه اشتباه و سهل انگاری کوچیک، باعث میشه یه فاجعه به بار بیاد.،پسر نازم همیشه شربت ویتان رو قبل از ناهار بهت میدادم و توی غذات آب لیمو میریختم،که ویتامین ث، آب لیمو باعث بشه هم آهن شربت بهتر جذب بشه و هم لیمو از سیاه شدن دندونات جلوگیری کنه..اما دیروز خیلی عجله داشتم و شربت ویتان رو قبل از فرنی بهت دادم و بعد از خوردنش دیدم زبونت سیاه شده، و لای دندونهات هم یکمی سیاه شده.....نمیدونی چه حالی شدم یعنی انقدر سریع دندونت سیاه شد،که بلافاصله هرچی مسواک زدم برات بی فایده بود،خیلی حالم گرفته شد،من که انقدر مواظب دندونات بودم که سیاه نشه،آخرش با یه اشتباه سیاه شد.،نمیدونم با مسواک زدن مداو...
18 دی 1392