،دندون........کامیون!
سلام عشق مامان خوبی؟دندونات خوبن!؟ ...........
.گاهی وقتها یه اشتباه و سهل انگاری کوچیک، باعث میشه یه فاجعه به بار بیاد.،پسر نازم همیشه شربت ویتان رو قبل از ناهار بهت میدادم و توی غذات آب لیمو میریختم،که ویتامین ث، آب لیمو باعث بشه هم آهن شربت بهتر جذب بشه و هم لیمو از سیاه شدن دندونات جلوگیری کنه..اما دیروز خیلی عجله داشتم و شربت ویتان رو قبل از فرنی بهت دادم و بعد از خوردنش دیدم زبونت سیاه شده، و لای دندونهات هم یکمی سیاه شده.....نمیدونی چه حالی شدم یعنی انقدر سریع دندونت سیاه شد،که بلافاصله هرچی مسواک زدم برات بی فایده بود،خیلی حالم گرفته شد،من که انقدر مواظب دندونات بودم که سیاه نشه،آخرش با یه اشتباه سیاه شد.،نمیدونم با مسواک زدن مداوم سیاهی از بین میره یا نه،مامانای گل اگه اطلاعات یا تجربه ای دارن ممنون میشم راهنماییم کنید...
.لثه هات به شدت متورم شدن و داری دندون درمیاری اما معلوم نیست کدوم دندون !!! ،چهار جهت فکت ورم کرده،و درد میکنه و نمیگذاری مثل قبل برات مسواک بزنم و گریه میکنی......
.کلمه《نه》رو یاد گرفتی و خیلی بامزه ازش استفاده میکنی، هرچی ازت میپرسم میگی 《نه》.
..مامان:امیرحسین غذا بهت بدم؟، امیرحسین:《نه》.....
.بریم بیرون؟ 《نه》....
.میای بغلم؟ 《نه》......
.آب میخوری؟ 《نه》....
.منو دوست داری؟ 《نه》....
.چند سالته؟ 《نه》......
.کلا جواب تمام جمله های سوالی همه 《نه》ست.،حتی اگه منو بابا باهم حرف بزنیم و جمله سوالی تو حرفهامون باشه،《با اینکه سرگرم بازی کردنی و یکمی باهامون فاصله داری》بازم جواب میدی 《نه》 که باعث میشی کلی بخندیم و بیایم پیشتو بوست کنیم..........
.هفته پیش یه کار اداری داشتم که گذاشتمت تو آغوشی 《کلا خیلی از آغوشی راضیم و انقدر که ازش استفاده کردم از کالسکه استفاده نکردم، خیلی راحته، و شما هم توش راحتی اگه خوابت بیاد هم بغلم میخوابی و منم دستام آزاده و راحت کارهایی که بیرون دارم انجام میدم، سوار تاکسی میشم و مخصوصا بعضی اداره ها که کاردارم و میرم دیگه لازم نیست بغلت کنم و سختم باشه،برای خرید که میخوام مدام پاساژها رو بگردم،عالیه،نگران کالسکه و پستی و بلندیهای پیاده روها و غیره نیستم،خودتم اصلا کالسکه رو دوست نداری و وقتی میگذارمت توش اگه خوابت بیاد که میخوابی اگه نه، پامیشی و می ایستی،تنها استفاده مفیدی که داره اینه که بعضی از روزها که میریم اطراف خونه خرید میوه،جهت چرخ خرید ازش استفاده میکنیم و با بابا کلی میخندیم 》و رفتیم کارهامو انجام دادم و موقع برگشتن رفتیم پارک و سوار تاب شدی و کلی هاج و واج بیرونو میدیدی، چون معمولا شبها پارک میریم ولی به نظرم اون روز بیشتر خوشت اومده بود.توی پارک یه قسمتش چند تا قفسه پر از پرنده ست ،رفتیم پیش طاووس های خوشگل و از کراکر هایی که برات برده بودم بهشون دادیم و برگشتیم خونه،از اون روز وقتی بهت میگم تاب تاب عباسی، شما هم میری سراغ تابت و غر میزنی که بذارمت توی تاب و تاب بازی کنی.ووقتی برات شعرشو میخونم شما هم تند تند میگی 《عبا،عبا》.گاهی وقتها هم خود جوش میری سراغشو میگی 《عبا عبا》فدات بشم نفسم......
.مامان:تاب تاب عباسی خدا منو نندازی
.امیرحسین: عبا ،عباااااااا
.مامان:اگه میخوایی بندازی روی زمین نندازی
.امیرحسین: عبااااا،عباااااااا
.مامان: بغل مامان بندازی بغل بابا بندازی
.بعد از اینکه چند بار برات خوندم و خسته شدم دیگه نمیخونم و فقط تابت میدم که شما هم فوری غر میزنی و میگی عباااا عباااا یعنی برات بخونم........
.چند وقت پیش بابا برات کامیون خرید که خیلی بزرگه و همش داری باهاش بازی میکنی و میری توش میشینی و غرمیزنی که تکونش بدم.،اکثرا ظهر ها هم توش میخوابی و بعد میگذارمت روی تخت......بقیه ادامه مطلب.......
.
بمیرم واسه خودتو این عکست دهنت له شده.....
.
چند روز پیش پستونکتو دادم دستت تا باهاش بازی کنی،یه لحظه دیدم گذاشتی دهنت کلی ذوق کردم، و این عکس تنها عکس شما با پستونکِ.کاش بچه بودی میخوردی...یه مزیت خوب پستونک اینه که مکیدنش باعث ترشح بزاق دهان میشه و نهایتا باعث کم شدن دردهای شکمی نوزادان یا کولیک میشه که متاسفانه هرچی به شما میدادم با زبونت می انداختیش بیرون و عق میزدی....و یه راهکار برای اینکه بچه رو از پستونک بگیریم اینه که سر پستونکو قیچی کنیم و پستونکو بدیم بهش.و بگیم خراب شده و دیگه به درد نمیخوره.معمولا با این راهکار خیلی راحت اونو کنار میذاره....
.
طبق معمول عاشق خودکاری.، اینم انگشت شما توی سر خودکار!!! فدای شیطنت هات........
.
قربونت بشم که دستمال کاغذی برمیداری و دیوار و کامیونتو دستمال میکشی.،بابا هم بهت میگه آفرین پسرم بشور بشور بارون اومده کامیونت کثیف شده،راستی هر وقت هم بهت میگم کامیونت کو؟ زود میری پیشش و میشینی توش،بهت میگم بیارش پیش من ،که گاهی اوقات خیلی هلش میدی ولی زورت نمیرسه......
.
در قمقمتو گاز میگیری این شکلی میشی. فداتــــــــ......
.
لاک......
.
ماشاالله خیلی بلا شدی از همه جا بالا میری از روی مبلها میری رو أپن آشپزخونه و جیغ منه که بلند میشه با اینکه پشتی مبلها رو گذاشتم رو نشیمنگاه شون که ارتفاعش بلند تر بشه و نتونی بری روی مبلها، ولی بازم میری رو مبلهای کناری و از روی اونها رد میشیو میای رو دسته مبلها و میپری روی مبل پیش اوپن و میری بالاش.نمیدونم از دست تو فسقلی چکار کنم ،میز تلویزیون هم که باند پیچی کردم هرچی توشه میکشی بیرون و همش تلویزیونمون سیم هاش قطعه و کلافه میشیم وقتی یه فیلم میبینیم همش میری پشتشو سیمهاشو میکشی.،ببین کجا رفتی.،از روی مبل رفتی روی میز تلویزیون.........
.