امیر حسینامیر حسین، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 16 روز سن داره

امیر حسین کوچولو نفس ما

《15 ماهگی》

1392/9/20 14:15
نویسنده : مامان
1,410 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عزیزم.جیگملم.امروز

92/9/7 《شما 1سال و دو ما و دو روز سن دارید》میخواستیم شام بریم بیرون اماده رفتن بودیم من داشتم در خونه رو قفل میکردم و که یه صدای وحشتناکی شنیدم و بعد هم گریه شما.... مردم از ترس،برگشتم دیدم شما افتادی.... بابا میخواسته کفش پاش کنه و شما رو چند لحظه میگذاره رو پله بایستید و از اونجایی هم که شما یه جا بند نمیشی اومدی جلو که بابا بغلت کنه و از 1 دونه پله افتادی،قربونت بشم که چقدر گریه کردی پیش چشمت بدجوری قرمز شد و پیشونیت یکمی ورم کرد،خدا رو شکر که اتفاق بد تری نیفتاد،رفتیم پایین و توی کوچه و یخورده آروم شدی بعد برگشتیم و توی پارکینگ سرت خورد به دیوار و دوباره گریه کردی و ما هم کلا از شام بیرون منصرف شدیم و دوباره رفتیم توی کوچه و یکمی قدم زدیم و توی بغلم خوابت بردو برگشتیم خونه....

92/9/8 جمعه بود و بعد از چند ماه رفتیم خونه مامان پری،اصلا از بغل منو بابا پایین نمیومدی و دوست داشتی بری روی میز غذا خوری! بابا یه طرف میز و مامان پری یه طرف دیگه ش و شما هم روی میز نشسته بودی و رومیزی رو به طرف خودشون میکشیدن و شما هم اون وسط حسابی کیف میکردی که مامان پری محکم رومیزی رو کشید و شما با صورت خوردی به میز و بازم گریه وحشتناک،بمیرم برات دندونت لب بالاییتو پاره کرد و کلی خون اومد و لبت ورم کرد که بعد از دو روز هنوز ورم داره و اذیتی.قربونت بشم که انقدر بلا سرت اومد.کلی صدقه دادیم و برات اسپند دود کردیم.الهی همیشه سالم باشی گلم....

92/9/9 چند روز پیش زنگ زده بودم به موسسه محک و درخواست قلک دادم و امروز برامون فرستادن. پرش میکنم به امید سلامتی برای همه بچه ها و شما....

..قربونت بشم نمیدونی چقدر خوشحالم از اینکه دیگه داریم راحت باهم حرف میزنیم و کلی بلا و خوردنی شدی..آبان ماه هم بردمت برای سنجش بینایی و گفت خدا رو شکر هیچ مشکلی نداری،البته قبلش از.... چند روز دیگه هم وقت دکتر دندون پزشک داری و برای چکاب میبرمت و دیگه هر 6 ماه میبرمت فدای 8 تا دندونت بشم من،از بعد از 1 سالگی هر شب با مسواک انگشتی برات مسواک میزنم و تا صبح از شیر خبری نیست،چون شیر شبانه هم باعث پوسیدگی دندون میشه....

 92/9/12 عصر رفتیم دکتر دندون پزشک،برای چکاب دندونهای کوچولوت. چون کوچولو بودی من نشستم روی یونیت دندون پزشکی و شما هم بغل من.فدات بشم که پسر خوبی بودی.خانم دکتر پرسید شیر شبانه چند وعده میخوره؟گفتم هیچی... از 1 سالگی به بعد برای جلوگیری از پوسیدگی دندونهاش اصلا بهش شیر ندادم..... به نشانه تحسین سرشو تکون داد.....پرسید مسواک میزنی براش؟گفتم از 1 سالگیش هرشب... پرسید همکاری میکنه؟گفتم بله.... حسابی از شما خوشش اومد گل پسرم.قطره آهنو پرسید،که گفتم،ویتان میخوری، ولی بعد از خوردنش آب بهت میدم و با گاز استریل دندونها و لثه هاتو پاک میکنم.دندونهاتو نگاه کرد گفت هیچ مشکلی نداره و احتمالا دندونهای آسیاب یا 《کرسی》بالا اول در میاد بعد نیش ها و بعد هم پایینی ها....حالا ببینم پیشگوییه دکترت درست از آب در میاد یا نه.خخخخخخخ

. در مورد خمیر دندون ازش پرسیدم که گفت خمیردندونی باید باشه که بدون فلوراید باشه.و روش نوشته باشه فلوراید free....اسم یه خمیردندون رو هم گفت《first tooth》 و درمورد ژل دندون گفت خیلی کم استفاده بشه و قطره استامینفن و شیاف که از چند نفر شنیده بودم،پرسیدم، که گفت اصلا استفاده نکن بچه کوچیکه و اصلا خوب نیست انقدر دارو مصرف کنه ...به همه بچه ها که از اتاقش می اومدن بیرون یه چیزی هدیه میداد و دستیارش گفت بادکنک نداریم.!!!! به بچه های این سنی بادکنک میدیم که تمام شده،...گفتم مهم نیست عزیزم و میخواستم از اتاق بیام بیرون که خود خانم دکتر گفت به پسر به این ماهی که نمیشه جایزه نداد،و 1 کتاب کوچولو به شما داد و گفت مامانش براش بخونه....خداحافظی کردم و شما هم بای بای کردی......قربونت بشم که کلی دکتر کیف کرد از اینکه انقدر آقایی و کلی هم از من خوشش اومد نیشخندکه انقدر هواسم به دندونهات هست.......

فدای تو بشم که پیشونیت سیاهه!!! از بس به در و دیوار میخوری،مدام تند تند راه میری و میافتی و سرت میخوره به دیوار و کبود میشه،جای قبلی خوب نشده،یه جای دیگش کبود میشه.....بعد از 1 ماه سی دی بلاگ، نی نی وبلاگت به دستم رسید.جالبه و خوشم اومد.فقط بدیش اینه که پست ها برعکس توش هستن یعنی پست تولدت که آخری توی وب بوده،تو سی دی ها اولیه....بقیه عکسها ادامه مطلب ......سیدی بلاگ2

122

نفسم چون هنوز کامل موهات در نیومده و هوا سرده وقتی از حمام میارمت بیرون این روسری بچگیت رو دور سرت میبندم و بعد سشوار ....15

151515

و بعد هم کرم دست و صورت و لوسیون....

15

فدات بشم،چشم و لب آسیب دیدت ....

151515

چند روز پیش داشتم لباسهای شسته شده رو روی رخت آویز میگذاشتم و وقتی کارم تمام شد صدای لگن ماشینو شنیدم و زود اومدم پیشت ببینم چکار میکنی که با این صحنه روبرو شدم ....

15151515

بیچاره کردی این ماشینو اگه پا داشت از خونمون در میرفت ....روزی 100 بار درشو باز و بسته میکنی و دکمه هاشو میزنی...من نمیدونم چه جذابیتی برات داره که ول کنش نیستی....

15

بساز و بریز.....با دست ...با پا.... با کفگیر....

151515

عکس بالا رو ببین...البته زیاد معلوم نیست داری با کفگیر برج رو خراب میکنی....

 

اینم یه مدل دیگه که با پا خرابش میکردی.....

1515151515151515

و اما ماشین بازی که بابا یادت داد و هر وقت روی زمین هلش میدی بابا باید مدام بگه(قان، قان) و اگه یه لحظه نگه !!! میای پیشش و جیغ میزنی تا قان قان بگه و دوباره بازی کنی....

.151515

ایم آخر قان قان بازی که گریه کردی.....

15

این هم قلک محک ..... و ژل جدید دندونت.....

محکژل

کتاب داستانی که دکتر دندون پزشک بهت داد...

15

قبلا گفته بودم که تا میخوام توی آشپزخونه کار کنم کلی جیغ و گریه و پاهامو کشیدنو.....انجام میدی،یادته؟ حالا یه راهکار واسش پیدا کردم که مقداری خطر ناکه ولی چاره ای نیست، !!!! میگذارمت روی کابینت و کارهامو انجام میدم و شما هم ساکتــــــــ مثل یه پسرخوب.......

1515

انقدر این چراغو روشن خاموش کردی که بابا پریزشو کامل چسب زد!!!! دیگه نمیتونی روشنش کنی.فدات بشم که صبح تا چشمتو باز میکردی میرفتی رو مبل و تند تند خاموش روشن......

15

وروجک من...

15

15

یه عکس از شام غریبان...تنها شبی که بیرون رفتیم توی اون ایام....15

این دو سال که شما بدنیا اومدید ما اصلا محرم بیرون نرفتیم چون هم سرده هم یه دلایل دیگه که جاش نیست اینجا بگم....فقط اینو بهت بگم که وقتی خواستی برای امام حسین(ع) عذا داری کنی. درست این کار و انجام بده و جای درستی برو نه هر جا، نه تو کوچه دنبال لبو و باغالی!!!!

141414

این عکس مال اوایل کچل شدن شما بود که عکسشو نذاشته بودم....

14

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (43)

الهه(مامان یاسان)
20 آذر 92 16:06
سلام عزیزم خوبی آخه چرا انقدر این گل پسر سرش به اینور و اونور میخوره خوب براش زود به زود صدقه بده ایشاالله بلا ازش دور باشه ماشاالله چقدر این سوئیشرت و شلوارش بهش میاد برو خصوصییییی
مامان
پاسخ
سلام گلـــم.ممنون عزیزم...از بس که میخواد تند تند راه بره و جلو پاشو نگاه نمیکنه و میخوره به در و دیوار...دقیقا همینکار رو میکنیم...مرسی عزیزم....الان وبت ندارم گلم بعدا میام خصوصی رو جواب میدم ولی حدست درسته گلم
زهرا مامان ایلیا (شیرین تر از عسل )
20 آذر 92 17:52
سلام عزیزم هنوز فرصت نکردم پستتو بخونم اومدم جواب سوالتو بدم خوب علی دوربین و با خودش بره بود استخر اونجا غریق نجات ازش عکس انداخت خوب برای اقایون دوربین مسئله نیست اما من که رفتم با خودم نبردم چون میدونستم نمیشه در اورد برای خانوم هااا خیلی مهمه دیگه با این حال علی تو زاویه ایوایستاده که کسی تو کادر نباشه
مامان
پاسخ
اوکی...چه همسر باهالی داری...همسر من که به زور عکس میاندازه و همش در میره چه برسه به اینکه به یه غریبه دوربینو بده ازش عکس بگیرن..
مامان ایلیا(آرزو)
20 آذر 92 18:46
سلام جیگرطلای خاله خوبی خدا بد نده عزیزم چرا افتادی خدا رحم کرد مواظبش باش مامانی تروخدا مراقب باش وقتی میره سمت لباسشویی .15ماهگیتم مبارک ناناز
مامان
پاسخ
سلام عزیزم.مرسی خاله جون.خوبیم ممنون.واقعا خدا رحم کرد.چشم گلم.مرسیییی آرزو جونم
زهرا مامان ایلیا (شیرین تر از عسل )
21 آذر 92 4:54
سلام عزیز دلم خوبی الهی خاله فدات شم که انقدر بلا سرت اومد افرین مامانی خوب کردی براش صندوق گرفتی خدا قبول کنه بله دیگه پسر نازمون داره بزرگ میشه و کم کم میخواد دلبری کنه برای مامانش حالا حالا ها مونده کیف کنی بزار جمله بندی کنه اونقت قند تو دلت اب میشه خدا رذو شکر برای بیناییو هزار افرین برای دندوناش افرین به امیر حسین نازم که همکاری میکنه و افرین به مامانیش که انقدر به فکر سلامتی تن و بدن و دندون و چشمهای پسر ناز خاله هستمنم اگه جای دکتره بودم کیف میکردم دوتا کتاب میدادم یکی هم به مامانی میدادمسی دی بلاگتم مبارک اره منم خوشم نیومد کاش به همون ترتیب بود اما از هیچ چی که بهتره فدای پسر نازمون که از حموم میاد انقدر ماه میشه مامانی برای چشای خوشگلش اسفند دود کن فدای لوسیون زدنت .. منم حتما بعد از حمام به ایلیا میزنم امیر هم پوستش حساسه
مامان
پاسخ
سلام گلم ممنون خوبیم.خدا نکنه.مرسی انشاالله.لحظه شماری میکنم که حرف بزنه.ممنون شرمنده میکنی من که کاری نکردم وظیفمه.چه دکتر خوبی،کی دکتر میشی مطب بزنی بیایم پیشتممنون.دقیقاااا
زهرا مامان ایلیا (شیرین تر از عسل )
21 آذر 92 4:57
وای امان از دست این لباس شویی ها نمیدونم چی دارن که همه بچه ها رو به خودشون جذب میکنن من که پا دارم بزار خودم از دست لباس شویی فرار کنم و راحت شم من که چند وقته دارم 2 قلو مو استفاده میکنم جلوی این یکی رو هم وسایل گذاشتم خلاص والا خسته شدم بس که ایلیا به هوای لباس شویی تو اشپزخونه بود
مامان
پاسخ
واقعاااا.منم نمیدونم چه چیزش براش جالبه که ول کنش نیست.چه پیشنهاد خوبی چه خوب.عجب راهکاریییی
زهرا مامان ایلیا (شیرین تر از عسل )
21 آذر 92 4:58
این بازی که راه انداختید همه ظرف وظروف و رو هم گذاشتین ما هم با هم این بازی رو انجام میدیم البته ایلیا توپ و شوت میکنه میخوره به ظرفها میریزه و دستاشو با هیجان میبره بالا میگه گل خیلی با مزه است بازی خوبیه موفق باشی امیری من
مامان
پاسخ
چه خوب بازی جالبیه.ماشاالله به ایلیا جونم
زهرا مامان ایلیا (شیرین تر از عسل )
21 آذر 92 5:02
قربون اون قان قان بازی کردنت شیطونک خاله کتابتم مبارکت باشه عسل طلا خوبه حالا مثل من اوردیش رو کابینت کم کم اشپز میشه مثل ایلیا انوقته که میتونی کلی ازش کمک بگیری کلید برق عکس شام غریبان هم خیلی قشنگه اوه اوه قربون لباس نازت چقدرم بهش میاد مبارکت باشه خاله موفق باشی ای کیوسان بیا خصوصی لطفا
مامان
پاسخ
ممنون خاله جون.مرسییییبه به چه شود....ممنون خاله زهرای مهربون.
زهرا مامان ایلیا (شیرین تر از عسل )
22 آذر 92 2:53
عسیسم چوجایی
مامان
پاسخ
همینچــا.تو رویا
سحر
22 آذر 92 18:41
واااااای،ببخشید اول سلام بعدش واااای چقدر بامزه تر شده این جیگر طلا،ماشالله.چه کارای جالب و بامزه ای میکنه،حسابی وقت مامان راحیلو گرفتی شیطون بلا.عاشق ماشین بازی و قان قانش شدم،خیلی باحال بود.راستی خوبی راحیل جونم ببخشید که دیر دیر به وبلاگت سر میزنم امتحانام داره شروع میشه حسابی سرگرمم.از طرف من خودتو سفت بغل کن،گل پسر نازتم ببوس.[]
مامان
پاسخ
سلاااااااااااام.گلم.لطف داری.حسابی بلا شده.نمیشه کنترلش کرد.ممنون عزیزم خوبم.میفهمم گلم.همینکه بفکرمون هستی کلی باعث خوشحالیمه.مرسی از لطفت.انشاالله هم تو هم معصومه امتحانهاتونو خوب بدید.ممنون حتما.توهم سفت خودتو بغل کن جیجلم.ممنون
زهرا مامان ایلیا (شیرین تر از عسل )
24 آذر 92 3:56
امیر حسین و کدوم دندون پزشکی بردی منم برم همون جا یه کتاب بگیرم
مامان
پاسخ
الان میام
زهرا مامان ایلیا (شیرین تر از عسل )
24 آذر 92 3:57
نه حالا از شوخی گذشته میخوام دندون پزشکی چشم و مشاوره ببرمش اگه جای خوبی سراغ داری بهم خبر شو بده
مامان
پاسخ
الان میام میگم.
مامان کارن
24 آذر 92 10:36
عزیزم چقد آسیب دیده تو این چند روزه - البته بچه ها همشون اینجورین شیطونن یه جا بند نمیشن همش بلا سر خودشون میارن - چقد خوبه که همیشه امیر جونو میبری چکاپ آفرین به این مادر مسئول
مامان
پاسخ
بله.درسته.مرسی گلم.کاری نمیکنم وظیفمه
(زهره)مامان فاطمه
24 آذر 92 15:26
ماشااله به امیرحسین خان . سلام مامانی دخمله من 1350 گرم بود به دنیا آمد
مامان
پاسخ
ممنون عزیزم.سلام گلم.وااااااااای خدایااااااااا.چقدر اذیت شدید.ولی خدا رو شکر الان خیلی ماه و خوشگل شده.معلومه حسابی زحمت کشیدید براش
مامان محيا
25 آذر 92 9:17
15ماهگيت مبارك خوشگل.بلا بدور باشه ازت عسيسم.آفرين به مامان مامان كه حواسش به همه چيز هست حتي دندونات
مامان
پاسخ
ممنون خاله جون.انشاالله.مرسییی خجالتم میدی گلم.وظیفمه
رومینا
26 آذر 92 19:48
15 ماهگیت مبارک عزیزم . چرا اخه اینقدر بلا سرت اومده . . امیدوارم که هیچ وقت ناراحتیتو نبینم گل پسری . مامانی این ژل دندون رو برای مسواکش میزنی یعنی به عنوان خمیر دندون استفاده میشه . ؟؟؟؟
مامان
پاسخ
مرسی خاله جون.ممنون مامانی.نه عزیزم.یه کوچولو ازش میزنم روی انگشتم و بعد با انگشتم لثه ورم کردشو ماساژ میدم.این یکی خیلی بهتر از دولوژل بود.اول مثل فلفل تنده و بعد سر میکنه.
مامان کارن
26 آذر 92 20:47
وای خدا چقد صدمه دیده امیر جون تو این چند روزه - آفرین به این مامان مسئول که به فکر همه چیز هست - زنده باشین
مامان
پاسخ
بله خیلیییی.مرسی گلم.ممنون
مامان اهورا (نرگس)
1 دی 92 13:02
وای عزیز دلم!!!!! ماه صفر خیلی از این اتفاقا می افته...صدقه بده و دعای ماه صفر و از مفاتیح بخون... بلا به دور انشالله. 15 ماهگیت مبارک عزیز دلم.
مامان
پاسخ
بله درسته.حتما...مرسی از راهنماییت.انشاالله.ممنون.
مامان کیارش
3 دی 92 10:23
قربون این شیطون بلا وای تازه اول شیطونیاشه که هم شیرینه و هم بریز و بپاش زیاد داره
مامان
پاسخ
مرسی خاله جون...وای بریز و بپاشو نگو که کشته مارو با این کارهاش
زهرا مامان ایلیا (شیرین تر از عسل )
4 دی 92 1:00
خصوصی
مامان
پاسخ
ممنون عزیزم
(زهره)مامان فاطمه
4 دی 92 9:18
عزیزم توی وب خودم جواب کامنتتو دادم ولی گفتم ادب حکم میکنه برسم خدمتت. من توی هفته 34 فشارم بالارفت ولی کلا بخاطر جفت که بزرگ بود جنین تقریبا از 5ماهگی رشد نکرد و اول 36هفتگی سزارین کردم چون نوارقلب بچه دیگه نرمال نبود .4روز هم فاطمه nicuبود بخاطر همین منم قبل از یک سالگیش بردمش چشم پزشکی که خدانکرده شبکیه چشم آسیب ندیده باشه که شکر خداهم همه چی خوب بود الان وزن امیرحسین جونم رسیده به حد نرمال؟دکتر متخصص فاطمه به من گفت تا سن مدرسه نباید بچتو از نظر قد ووزن با بچه های دیگه مقایسه کنی فقط قربونش برم دوره سرش رسیده به بچه های هم سنشراستی مامانی باتبادل لینک موافقی
مامان
پاسخ
ممنونم مهربونم که انقدر وقت گذاشتی.بمیرم واسه فاطمه جونم،الان که 10 کیلو هست و وزنگیریش خیلی کم شده و به شدت بد غذا شده....خدا رو شکرررررر دور سر خیلی مهمه...امیرم فقط قدش خوبه...حتما چرا که نه...لینک شدید عزیزم
الهام مامان محیا
4 دی 92 10:53
اول از همه قربونت خاله کور شه چشمی که نخواد ببینتت ایشالله که دیگه بلا دوره..چون تا سه نشه بازی نشه
مامان
پاسخ
ممنون خاله جون.انشاالله.سه تا شد دیگه خاله
الهام مامان محیا
4 دی 92 10:54
دوم اینکه جریانه این سی دی بلاگ چه جوریاست؟؟؟ یعنی کل وبلاگ رو کپی میکنه بهت میده توش؟؟؟ اونوقت هر سال باید بخوایم که !! نه؟ لطفا بیا وب
مامان
پاسخ
عزیزم توی قسمت مدیریت وبلاگ سمت راست یه کادر هست که نوشته ابزارهای افزوده روش که کلیک کنی اولین چیزی که نوشته سی دی بلاگِ، روش که کلیک کنی همه چیز رو مفصل توضیح داده
الهام مامان محیا
4 دی 92 10:57
سوم اینکه تو رو خدا نذارش رو کابینت... دلم شور زد قضا و قدر یه بار میشه... قول بده راحیل!! کارهاتو بذار مثل من وقتی بابایی اومد انجام بده هرچند بابایی میاد خونه انگار که بمب ترکیده!!! ولی ارزش نی نی ام رو داره
مامان
پاسخ
نگران نباش هواسم بهش هست.باباش اصلا نه وقتشو داره نه حوصله شو ،که بگیرش باید خودم همه کارها رو انجام بدم
الهام مامان محیا
4 دی 92 11:00
چهارم اینکه آفرین به این آقا پسره دکتر پسند ژل دندون رو بعد یک سالگی باید زد؟؟؟؟ راستی برای صبحونه الان چی به محیا بدم خوبه؟؟؟ خیلی بد غذا شده!!!
مامان
پاسخ
ممنون عزیزم.نه گلم،از وقتی دندون درمیارن...ژل بی حسی،برای کمتر شدن درد لثه ها....فرنی بهش بده،بچه ها معمولا فرنی دوست دارن
الهه(مامان یاسان)
7 دی 92 13:57
سلام راحیل جونم بدو برو خصوصی که خیلی خیلی دلم پُره خیلی خیلی هم عصبیم
مامان
پاسخ
سلام گلـــم.قربون اون دلت که انقدر پره.....
فرزانه مامان آرین مهر
7 دی 92 17:40
سلام خوبید برگشتید بسلامتی انشالله که خوب وخوش باشید میبوسم امیرحسین عزیزم رو
مامان
پاسخ
سلام عزیزم،شما خوب هستید؟ما که برگشتیم بدجوری سرما خوردیم....انشاالله.مرسی فدات شم
زهرا مامان ایلیا (شیرین تر از عسل )
8 دی 92 4:37
عزیز دلم قربونت شم هنو خوب نشدی امیدوارم زو.د تر خوب شی امیر حسینم چی خوب شدهان شالله که بلا و مریضی دور باشه ازتون منم میبوسمت عزیزم
مامان
پاسخ
نه قربونت بشم،خیلی وقت بود که اینطوری مریض نشده بودم،امیرم که هیچ فرقی نکرده طفلی،دلم براش میسوزه،اصلا جون ندارم پاشم یخورده به اون برسم....
مامان عرفان
8 دی 92 9:16
عزيزم چقد بلا اومده سرت . ماماني اسپند يادت نره
مامان
پاسخ
چشم عزیزم.
مامان عرفان
8 دی 92 9:17
آخه چرا روميزي را كشيدن ؟؟؟؟؟؟
مامان
پاسخ
چی بگم والا....مثلا بازی میکردن...
مامان عرفان
8 دی 92 9:17
خدا را شكر كه بيناييت هم سالمه
مامان
پاسخ
خدا رو شکرررر
مامان عرفان
8 دی 92 9:18
و همچنين خدا را شكر كه دندونهات هم هيچ مشكلي نداره
مامان
پاسخ
ممنون خاله جون...
مامان عرفان
8 دی 92 9:19
سي دي وبلاگت هم مبارك
مامان
پاسخ
مرسییییی
الهه(مامان یاسان)
8 دی 92 11:39
خصوصییییی
مامان
پاسخ
الان میام
مامان كياراد
8 دی 92 15:29
اين وروجك حسابي شيطون بلا شده ماماني خيلي مراقبش باش....
مامان
پاسخ
بله چه جورم....حتما گلم...
زهرا مامان ایلیا (شیرین تر از عسل )
8 دی 92 22:40
دلم برات تنگیده
مامان
پاسخ
منم همینطور عزیز دلــــــم
آیسان مامان ماهان
9 دی 92 11:56
ای وای چه شام رفتنی شده ،طفلی امیر حسینمخوب شد که تا غذا خوری نرفتینهااااااااااااااعززززززززززززیزم خوبی الان
مامان
پاسخ
واقعااااا عجب شامی.....ممنون خاله جون بهتر شده خدا رو شکر
آیسان مامان ماهان
9 دی 92 11:58
امیر حسین جووووووووووووونم،بازم که زخمی شدی خونه مامان پری قربونت بشم،کور شن اونایی که چشمت میزنن
مامان
پاسخ
الهـــــــــــــــــــــــــی آمین.
آیسان مامان ماهان
9 دی 92 12:00
امیر حسین جونم حالا بگذریم که مامانی زیادی هواسش بهت نبود از پله و میز غذاخوری افتادی،اما واقعا مامان نمونه ای داریااااااااااااااااااادمش گرم که با مسواک انگتی هوای دندونای نازتو داره
مامان
پاسخ
نمونهاونم من...کاش بلد بودم مثل شما مادری کنم.شما نمونه ای که هم شاغل هستی و هم کلی به ماهان جون میرسید،من که هیچکاری واسه این فسقلی انجام نمیدم.
آیسان مامان ماهان
9 دی 92 12:01
این سی دی بلگ چی چی هست خانومی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
مامان
پاسخ
عزیزم وقتی وارد مدیریت وبلاگت میشی سمت راست بالای اون مستطیل که نوشته پرسش و پاسخ ...نوشته ابزارهای افزوده روش که کلیک کنی نوشته سی دی بلاگ روش کلیک کن...کامل همه چیز رو توضیح داده،
آیسان مامان ماهان
9 دی 92 12:02
اووووووووووووووخی چه عکس ناز و خوردنی
مامان
پاسخ
قربون محبتت آیسان جون.مرسیییییی
زهرا مامان ایلیا (شیرین تر از عسل )
10 دی 92 3:06
عزیزم بیداری یه سوال داشتم
مامان
پاسخ
سلام گلم،الان بیدارمبفرما چه سوالی،زود بگو تا تلف نشدم از فضولی....
مونس ( امیر علی و ایلیا, دوقلوهای قندعسل )
10 دی 92 17:03
ما ما نی خانم
مامان
پاسخ
قهر؟ چرا قهررررررمن که دختر خوبی ام جون عمه م حالا آشتی؟ببین دوست دارم
مونس ( امیرعلی و ایلیا دوقلوهای شیطون بلا )
12 دی 92 0:43
عزیزم .... از دست این محبتهای بیجا .... والا آخه بشین خونت حال بقیه رم نگیر .خخخخخ راحیل جون من پدرم درومد این مدت . دیروز کلی نوشتم که یهو همش پرید منم حوصلم نگرفت از اول بنویسم . حتما این دوروزه که شوهرجان منزل تشریف داره آپ میکنم .... امیرمو ببوس گلم . خودتم بغل کن که دلم کلی تنگ شده بود واست
مامان
پاسخ
والا،حرف حساب که حالیش نیست،چه میشه کرد......ای وای کاملا میفهمم چقدر آدم حرصش میگیره یه عالمه وقت بگذاری و آخر سر همش بپره،من که تا نیم ساعت این شکلی میشم. دو روز گذشت ولی آپ نکردیییی هااااامنتظرم[بوس].چشم عزیز دلم.قربونت بشم