عکس پاییزی...
یه روز خوب...
.پر از جنب و جوش...
.
.
.عشق پیشی من!.
.ببین چقدر ازم دور شدی، یه پیشی دیدی و کلی دنبالش دویدی.فدای صدای خنده هات.فدای اون لحظه های خوشحالی.....
.آخر سر هم به زور بردمت خونه.هیچ رقمه راضی نمیشدی بریم خونه دلت میخواست فقط بپری و از اینور بری اونور.برای اینکه بتونم بگیرمت منم دنبالت دویدم.گرفتمت اما بازم مثل ماهی سر میخوردی و جیغ وخنده و باز درمیرفتی....
.
. این همون کلاهیه که من برات بافته بودم.اماااااا.نتونستم شالشو ببافم، مامان پری شالشو بافت اونم با قلاب،از اونجایی که طرح بافت قلاب و میل باهم متفاوته مادر بزرگ گرامت هنر دست مامانتو نابود کردو از دوباره با قلاب کلاهشو بافت.فقط کشباف دورش سهم من شد.انصافا قلاب خیلی قشنکتر از میلِ.اما من بلد نیستم.باید یاد بگیرم.
.
.
...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی