تلاش نی نی جون

نی نی جونم الهی فدات شم که انقدر بامزه ای.مهربون من،فدای لبخندها و خنده های گه گاه  که گاهی منو شرمنده می کنه،مثل وقتهایی که من دلم می خواد بخوابم و تو دلت نمی خواد،و هی نق می زنی و من به زور پا می شم تا آرومت کنم و اون لحظه خیلی از دستت عصبانی میشم و با اخم میام سمتت تا بغلت کنم و با یه صحنه ای رو برو میشم که باعث میشه از اخمم پشیمون بشم و محکم بغلت کنم و مدام بوست کنم و عاشق تر بشم اون چیزی که می بینم یه لبخند بزرگ رضایت روی لبهاته که انگار کیف می کنی بلندم کردی و قرار یه آغوش عاشق پذیرات باشه،ای شیطون بلا،5ماهته انقدر بلایی، بزرگ بشی چی می شی   حالا از تلاشت برای غلت زدن بنویسم،البته با تاخیر خیلی زیاد.نی نی جونم قبل از غلت زدن انقدر تلاش می کردی که این کار رو انجام بدی ولی فقط موقعیت جغرافیاییت تغییر می کرد یعنی اول به سمت شمال می خوابیدی بعد از چند وقت از شرق زیر اندازت سر در می آوردی بعد هم جنوب بعد هم غرب و باز از نو،دقیقا در جهت عقربه های ساعت،وای دلم نی نیمو خواست برم بوسش کنم بیام بقیشو بگم

آخیش چقدر چسبید، جای همه خالی.خلاصه مامانی جونم،حالا هم هر وقت غلت میزنی حتی اگه من پیشت نباشم و بسپرمت به همسری که خیلی حساس و مهربونه،از صدای فریادش که میگه وای دستش،دستش می فهمم که غلت زدی و دستت زیرت مونده،بابایی رضا خیلی حساسه و میگه دستت که زیر میمونه آسیب می بینه ولی من نه،می گم پسرم شیره هیچیش نمیشه.راستی پسرم واقعا مردی یادم رفت بگم، که نی نی جون تو اصلا و ابدا،نه پستونک گرفتی، نه شیشه شیر،نه شیر خشک خوردی.فقط منو بیچاره کردی.اینم چند تا از عکسهای با مزه ت و غلت زدنت.