امیر حسینامیر حسین، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 25 روز سن داره

امیر حسین کوچولو نفس ما

نی نیه همه چی خور

  پسر نازم فدای تمام لحظه لحظه نفس کشیدنت بشم.این روزها همش در حال خوردن هر چیزی هستی که کنارت باشه و انگشتای دستات اولویت اول برای سرگرم شدنت هستن.گاهی وقتها چهارتا از انگشت هات رو توی دهنت میگذاری و سروصدا در میاری،چند روز پیش که خواب بودی و منم دنبال کارهای خونه بودم یکدفعه متوجه یه صدایی شدم اومدم پیشت که دیدم به به گل پسری چرخیده ومشغول خوردن گوشه ی بالشتشه،  منم کلی خندم گرفت و زود از دهنت بیرون کشیدم و ازش عکس گرفتم.عکسش رو با چند تا دیگه از شیطنت های این روزهات میگذارم توی ادامه مطلب به امید روزی که وقتی خودت بزرگ شدی و دیدی کلی لبخند روی لبهای قشنگت بیاد یه چیزی هم که تازگی در موردت کشف کردیم اینه که از رنگ زرد خوشت میاد...
15 اسفند 1391

مراحل عکس گرفتن،یه جورهایی بازم شکار لحظه ها

هرکی نگه ماشاالله چشمش کور شه ایشاالله ماشاالله زوری خوب پسرم ناناز یه وقت چشم می خوره خوب هر نی نیهی واسه مامان باباش قشنگ ترینه.حتی اگه ما شاالله هم نگفتی عیب نداره چون با خوندن خط بالایی ،گفتی.    بگذریم، نی نی جون کلی ناز کرد تا این عکس و ازش گرفتم.فدای لبخند قشنگت. اینم مراحل طی شده جهت گرفتن عکس قبلی.بچه جون یه لحظه ثابت باش.بازم رفت سراغ دستهاش. ...
7 بهمن 1391

تلاش نی نی جون

نی نی جونم الهی فدات شم که انقدر بامزه ای.مهربون من،فدای لبخندها و خنده های گه گاه  که گاهی منو شرمنده می کنه،مثل وقتهایی که من دلم می خواد بخوابم و تو دلت نمی خواد،و هی نق می زنی و من به زور پا می شم تا آرومت کنم و اون لحظه خیلی از دستت عصبانی میشم و با اخم میام سمتت تا بغلت کنم و با یه صحنه ای رو برو میشم که باعث میشه از اخمم پشیمون بشم و محکم بغلت کنم و مدام بوست کنم و عاشق تر بشم اون چیزی که می بینم یه لبخند بزرگ رضایت روی لبهاته که انگار کیف می کنی بلندم کردی و قرار یه آغوش عاشق پذیرات باشه،ای شیطون بلا،5ماهته انقدر بلایی، بزرگ بشی چی می شی   حالا از تلاشت برای غلت زدن بنویسم،البته با تاخیر خیلی زیاد.نی نی جونم قبل از غلت زدن...
5 بهمن 1391