امیر حسینامیر حسین، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 4 روز سن داره

امیر حسین کوچولو نفس ما

افطاری،رستوران ولنجک،ورجه وورجه

سلام نفسم چند روز پیش منو شما و بابایی رفتیم رستوران ولنجک برای افطاری،همش ورجه وورجه می کردی،یه دقیقه هم آروم و قرار نداشتی،انقدر زیاد که بابایی رضا عصبانی شد،گفت دیگه نمی ریم،جایی.اصلا نشد عکس درست و حسابی بگیرم،زود افطار و شام رو خوردیمو برگشتیم خونه.کلا عکس گرفتن از شما خیلی سخت شده،از وقتی چهار دستو پا رفتی دیگه نتونستم یه عکس درست و حسابی ازت بگیرم،به خاطر جنب و جوشی که داری و کارهای بامزهای که انجام میدی بیشتر فیلم می گیرم،البته باید هواسم باشه که متوجه دوربین نشی چون اگه دوربینو ببینی هواست پرت میشه و میای دنبالم تا دوربینو بگیری جیگرم.دوست دارم نفسم. ...
14 مرداد 1392

بابلسر

یه سفرخیلی خوب وبرفی.اماانقدرسردبود که نشد از امیرحسینم یه عکس خوب بگیرم.همش بغل مامان بود حمام افتاب  توی هوای سرد.اینم یه جورشه دیگه!!!   ...
14 مرداد 1392

سناریوی مسافرت بابلسر

یه برنامه ریزی،برای یه سفر 5 روزه،ویلای شماره 43 رزرو ،6 تا 10 خرداد،هوا خوب،جیب چک،وسایل چک،اسباب نی نی خیلی چک،حرکت به سمت بابلسر.....بعد از چند ساعت رسیدیم به مقصد مورد نظر:مجتمع تفریحی و... بابلسر(جایی که منو بابایی عاشقشیم،عاشق سکوت و آرامش و زیباییه محیطش،...).بعد از تحویل گرفتن ویلا،اولین کار باز کردن تخت شما بود که با بد خوابی مواجه نشیم.بعد از کمی استراحت رفتیم لب دریا...تقریبا نزدیک عصر بود.هوا عالی،دریا آروم،امیر حسین تو کالسکه با نگاه های کنجکاو.منو بابا قدم زنون،آرامش،سکوت،نفس.نشستیم توی آلاچیق های کنار دریا،صدای موج.همه چیز عالی. رضا:تو این هوا بستنی می چسبه من میرم بخرم من:حتما امیر حسین:نق... (رضا با دوتا بستنی قیفی ب...
14 مرداد 1392

غذای کمکی(2)

همه هستی مامان،امیر حسینم، همه وجودم،عشقم این روزها بیشتر علاقه داری غذای ما رو بخوری تا سوپ خودتو،ولی وقتی می گذارم دهنت خیلی بامزه اوغ میزنی و میریزیش بیرون.دوست داری قاشق رو خودت بگیری و حسابی کثیف کاری کنی،دیگه نشسته غذا می خوری.اینم خوراکی هایی که بابا برات خریده.ادامه مطلب چند تا تنقلات که به برنامه غذاییت اضافه شده. پودر پسته،سمنو،آب قلم که کوچیک بسته بندی کردم و به سوپت اضافه می کنم،بیسکویت مادر،سرلاک،شربت زینکویت بی،شربت مولتی سانستول آهن دار.همش نوش جونت عزیزم. ...
14 مرداد 1392

فرشته ی زمینی

فدات بشم فرشته ی زندگیم. نعمت بی نظیر خدا.وقتی عکسهای گذشته ی زندگی مشترکمون رو نگاه می کنیم و با عکسهای سه نفری الان مقایسه می کنیم تازه می فهمیم خوشبختی چیه،خوشبختیه واقعی چیه،روح زندگی چیه،مادر و پدر بودن چطوریه،.... دوست داشتن با تمام وجود،تمام وقت،بی منت،  نسبت به یه فرشته ای که بخاطر خوشبخت تر شدن ما زمینی شده.نی نی جون ازت ممنونم که پا به زندگی ما گذاشتی.فقط از درست بزرگ کردن و تربیت صحیحت میترسم،باشد که خدا یاورم باشد.                                    &nb...
9 مرداد 1392